ژوئیه 31, 2007
عمريست
نگاه من، خيره
به نيمه تاريک ماه
مانده است.
چه تيرگي بي انتهائي!
نوشته شده در Uncategorized | Leave a Comment »
جون 10, 2007
دهانم را پر می کند
در هر ترنم ملایم نسیم؛
دنباله ی کف آلود موج ها
بوی شور هوای دریا
می کشد، با شیطنت
دامن پیرهنم را
شاخه ی نازک تمشک کال
چه هوسباز است
منگوله های سرخ و بنفش
میان انبوهی ِ خارستان تمشک
در آغوش ِ زربفت ماسه زار ساحل…
نوشته شده در Uncategorized | 11 Comments »
مِی 18, 2007
سوزن های باريک کاج
زنگوله های کوچک اشک
باران باريده است…
– از مجموعه ی فتو هایکو
نوشته شده در Uncategorized | 8 Comments »
آوریل 30, 2007
من رویائی دارمدر ذهن محدود خود،
که هر روز
محدودتر می شود.
من رویائی دارم
که دسترنج دست های خسته،
در آن خیال
به تمامی
پرداخت می شود.
من رویائی دارم
که سال هاست هنوز،
در ذهن خسته ی من
تکرار می شود…
پ.ن. ترجيع بند سخنرانی معروف مارتين لوتر كينگ پای مجسمه يادبود آبرهام لينكلن «من رويائی دارم…»
نوشته شده در Uncategorized | 10 Comments »
آوریل 11, 2007
شب تاريک را رها كن
به آفتاب نگاه كن
و روز روشن
و جادوی ياس بنفش
روی نرده های كهنه ديوار
…
نوشته شده در Uncategorized | 6 Comments »
مارس 22, 2007
هجوم برف زمستان نیز
چنان نکرد
که چتر سپید بهار
شاخسار نازک تو را.
نوشته شده در Uncategorized | 4 Comments »
مارس 13, 2007
بیزارم،
از بوی تیز باروت
که منخرین شهر مرا می آزارد
– یادگار آتش و مرگ
جرثومه ی تلخناک آوازهای جنگ –
سرمای رویاهای زرد من
در هیمه ی صفای کودکی
با مهربانی های آتش سرخ
گرم می شود…
نوشته شده در Uncategorized | 2 Comments »
مارس 7, 2007
یادگاری نوشتیم
بر بتن سرد مسلح.
یادمان باشد
روزی چون امروز را
در سال دیگر.
…
چند فریاد دیگر
تا ریختن دیوار
باقی ست؟…
نوشته شده در Uncategorized | 3 Comments »
فوریه 18, 2007
نگران است قاصدک
فرزندانش را
باد خواهد برد…
نوشته شده در Uncategorized | 7 Comments »
فوریه 6, 2007
چند گاه است به راستی؟
بی قراری باران و سر گردانی برف
آشوب های خیال، پايدار و
دل آشوبگی های زمستان محال…
شب های بی انتهای دل واپسی
برقرار!
نوشته شده در Uncategorized | 6 Comments »